کد مطلب:235186 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:339

فاطمه در راه خراسان
فاطمه دیگر بیش از این تحمل نداشت. قلبش در مرو شهری در خاور دور... می تپید و اخبار رسیده از بغداد بوی هلاكت و فلاكت می داد و برادرش به تنهایی و بدون هیچ یاوری با دنیا روبرو شده بود... نامه ای كه اخیرا دریافت كرده بود، تمامی موانع سفرش را كنار زد... و در اعماق جانش عزم و تصمیمی غیرقابل مقاومت را برانگیخت!

این نامه تنها برای فاطمه فرستاده نشده بود. هرچند در ظاهر نامه ای شخصی به نظر می رسید... رضا به تنهایی با درد و رنج خویش می زیست و بنی عباس تا هنگامی كه رضا ولیعهد است، آرام و قرار ندارند و مأمون نمی تواند زیاد مقاومت و ایستادگی كند. همان طوری كه او به این فرمانروای خیانتكاری اطمینان نداشت كه دیروز برادر خود را كشته و در حق انسان های بی گناه حمام خون به راه انداخته است... خون كسانی كه در كوفه و مكه شورش كرده بودند، هنوز خشك نشده بود. او برادرش را می شناسد. او با اشك مدینه را بدرود گفته بود... پس این نامه بسان درخواست كمك انسانی بود كه می كوشید مسیر تاریخ را تصحیح



[ صفحه 248]



كند. و پدیده ی هجرت در حیات بشر یكی از مهم ترین پدیده های انسانی در تاریخ باقی خواهد ماند و هنگامی كه تنها اعتراضی آرام بر ضد زورمداری و ستمگری به نظر می رسد، حادثه ای بزرگ و آغاز فصل جدیدی از حیات انسان نیز به شمار می آید.

در سپیده دم روزی از واپسین روزهای ماه صفر كه هنوز ماه در محاق فرورفته بود، قافله ای به حركت درآمد كه شماری از علویان و در پیشاپیش آنان برادران امام رضا (علیه السلام)، احمد، محمد و حسین... را دربر گرفته بود و تعداد افراد این كاروان كه مدینه را ترك می كرد، بالغ بر سه هزار نفر بود و شتران به سوی شهر بصره و سپس شیراز [1] و از آنجا به طرف كرمان رهسپار شدند، در هنگامه ای كه باد موافق وزیدن گرفته بود.

كسی دلایل انتخاب این سفر پر رنج را نمی دانست؟ آیا برادران امام امید داشتند كه تعداد بیش تری از مردم در طول راه به آنان ملحق شوند؟ كاروان رفته رفته توسعه پیدا می كرد. مردم در برخی شهرها و روستاها به كاروانی ملحق شدند كه رهسپار مرو بود و در راهی پر از خار و خاشاك و آكنده از شن و خطر گام برمی داشت و هنگامی كه كاروان به نزدیكی شیراز رسید، تعداد افراد كاروان پنج برابر شده بود! [2] .



[ صفحه 249]



ولی كاروان فاطمه با عبور از برخی ارتفاعات كوهستانی و سپس صحرای «نجد» و «رفحا» به سمت كوفه حركت كرد تا از طرف مشرق فرات را با گذر از ارتفاعات همدان و پس از عبور از راه های پرپیچ و خم در میان سلسله كوه های سر به فلك كشیده بپیماید. و بدین شكل كاروانی حركت خویش را آغاز كرد كه بیست و دو علوی و در رأس آنان دختر جوانی به نام فاطمه و برادرانش، هارون، فضل، جعفر و قاسم را دربرداشت. كاروان در مسیر راه به هر روستا یا شهری كه می رسید توقف می كرد و فاطمه از شكوه و عظمت علی سخن می گفت... علی ای كه نامش درفش انقلاب و مشعل عدالت و عنوان بزرگواری و آزادگی گشته بود و كسانی كه فردای سبز را انتظار می كشیدند، بایستی به كاروان علی كه سپیده دمان از محراب كوفه حركت كرده بود ملحق شوند. فاطمه گفت: از مادرمان فاطمه (سلام الله علیه) روایت شده است كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم كه فرمود: بر روی پرده ی بهشت نوشته شده است: مبارك... مبارك باشد! چه كسانی همانند شیعیان علی هستند. و از مادرمان فاطمه (سلام الله علیه) روایت شده است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بدانید كه هركس بر محبت آل محمد بمیرد، شهید است و از مادرمان فاطمه روایت شده است كه فرمود: شما سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در روز غدیر خم فراموش كردید كه فرمود: من كنت مولاه فهذا علی مولاه؟ و این سخن پیامبر كه فرمود: نسبت تو به من



[ صفحه 250]



همانند نسبت هارون به موسی است! آه! ای روز غدیر! ای روزی از روزهای خداوند! چگونه از یادها رخت بربستی و به همراهت تمامی اشیای زیبا تباه شد؟ و ای عیدی كه شهید شده زایش یافتی! آیا این تو نبودی كه نماد روز امام و عید امامت گشتی؟! فاطمه در اندوهی غرق شده بود كه اسرار آن را نمی شناخت... حق چگونه مقهور شده بود و چرا؟ چرا انسان بایستی در مسیر شرق گام بردارد و در جستجوی سعادت و كامیابی در بیابان های تاریك و پر از افعی و مار باشد؟ چرا هنگامی كه خبر ولایتعهدی امام رسید، بغداد دیوانه و سرمست شد؟ آیا بغداد تا این حد پایین آمد تا همچون شهر «سدوم» گردد! [3] .

در اعماق درون فاطمه كلماتی تداعی گردید كه برادرش در لحظاتی لبریز از خشم پیامبران به او گفته بود... هنگامی كه امت واژگان آسمان در غدیرخم را از یاد بردند. همچنان سخنان برادر كه با یارش سخن می گفت، همچون حشراتی كه در تاریكی در حركتند در ذهنش پژواك داشت: - ای عبدالعزیز! این قوم فراموش كردند و فریفته شدند... خداوند تعالی پیامبر خویش را قبض روح ننمود تا اینكه دین خویش را كامل ساخت و قرآن را كه شرح و تفصیل هر چیزی در آن گنجانده شده



[ صفحه 251]



است، بر او نازل كرد: «ما فرطنا فی الكتاب من شی ء» [4] ما از بیان هیچ مطلبی در این قرآن فروگذار ننمودیم». و در حجة الوداع در غدیر خم چنین نازل كرد كه: «الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا». [5] امروز دینتان را كامل ساختم و نعمت خویش را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان یگانه دین شما پسندیدم. امام حاصل تمامیت دین است و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از این جهان رخت نبست تا اینكه نشانه های دین را بر مردم نمایان ساخت و راه آن را آشكار نمود و امت را به سوی حق رهنمون شد و علی را به جانشین خود بر این امت برگزید و هر چیزی را كه امت بدان نیازمند بود آشكار ساخت... پس هركس گمان كند كه خداوند دین خویش را كامل نساخته، كتاب خدا را رد كرده و هركس كتاب خداوند را رد كند كافر است... آیا آنان منزلت و جایگاه امامت در میان امت را می دانند كه بتوانند آنان را برگزینند؟ امامت بسی پرمنزلت تر و والاتر و ژرفناك تر از آن است كه به عقل مردم برسد و آنان بتوانند با آراء و نظریات خویش بدان دست یابند یا با اختیار خویش پیشوایی را برگزینند. خداوند امامت را پس از نبوت و دوستی خویش (خلیل الرحمان بودن)، به عنوان مرتبه ی سوم و فضیلت به ابراهیم



[ صفحه 252]



خلیل اختصاص داد و فرمود: «انی جاعلك للناس اماما» [6] من تو را پیشوای مردم قرار دادم. خلیل گفت: آیا دودمان و تبارم نیز پیشوا خواهند بود؟ خداوند نیز فرمود: عهد و پیمان من به ستمگران نمی رسد. این آیه پیشوایی هر ستمگری را تا روز رستاخیز باطل ساخت. و امامت در تبار ابراهیم ادامه یافت و از یكدیگر قرن به قرن ارث بردند تا اینكه به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رسید و خداوند عزوجل فرمود: «ان أولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا والله ولی المؤمنین» [7] شایسته ترین افراد به ابراهیم، پیروان او و این پیامبر و مؤمنان هستند و خداوند سرپرست مؤمنان است. و امامت به پیامبر اختصاص یافت و به دستور خداوند و براساس ترسیمات او، علی نیز آن را برعهده گرفت و در دودمان برگزیده ی او نیز كه خداوند علم و ایمان را بر آنان ارزانی كرده بود، ادامه یافت. براساس این آیه كه می فرماید: «و قال الذین أوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فی كتاب الله الی یوم البعث...» [8] .

امامت تا روز قیامت به فرزندان علی (علیه السلام) اختصاص یافت، چرا كه پس از محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبری نیامد. پس از كجا این نادانان



[ صفحه 253]



پیشوای خود را برگزیدند؟ امام ابر باران زا... باران ریزان.. خورشید تابناك... آسمان سایه گستر... سرزمین پهناور... چشمه سار پر آب... و آبگیر و بوستان است. امام امانتدار و پدری دلسوز و برادری صمیمی است... اشك در دیدگان فاطمه حلقه زد... او به این سبب می گریست كه امت همچنان در تباهی غوطه ور بود تا در دریای تاریكی ها غرق شود. كاروان همچنان راه خویش را طی می كرد تا اینكه به نزدیكی ساوه رسید و پای در سرزمین موجداری گذاشت كه كاروان های مسافر خطوط پرپیچ و خمی را بر جای گذاشته بودند.



[ صفحه 255]




[1] اعيان الشيعة، ج 3، ص 192.

[2] همان.

[3] شهري كه به لوط پيامبر (عليه السلام) كفر ورزيد و خواستند كه او را از شهر بيرون كنند، چرا كه او پاك و بي آلايش بودن انسان را گرامي مي داشت.

[4] انعام (6):38.

[5] مائده (5):3.

[6] بقره (2):124.

[7] آل عمران (3):68.

[8] روم (30):56.